خیلی‌وقتا شده که گفتیم ما آدمای سست‌عنصری هستیم. چون هرتصمیمی که گرفتیم عملی نشده و هیچ کاری از پیش نبردیم. اوایل فکر می‌کردم تقصیر منه، تقصیر منه که داستانمونو ننوشتیم، تقصیر منه که واسه پرسش مهر کاری نکردیم، تقصیر منه که نتونستیم نمایش‌نامه بنویسیم و تو مدرسه اجرا کنیم. تقصیر منه که ایتالیایی‌یاد‌گرفتن رو ادامه ندادیم. اما الان فهمیدم من هیچ تقصیری نداشتم، بلکه فقط اینان که با یه مشت تظاهر، اظهار همراهی می‌کنن و وقتش که می‌رسه می‌کشن کنار، و تنها چیزی که این وسط اتفاق میفته، انرژی‌ایه که من هدر دادم.
پشت دستمو داغ می‌کنم، که دیگه با دوستای صمیمیم کار مشترکی رو شروع نکنم. قرار بود پادکست درست کنیم، دوتا متن نوشتم، کلی روش فکر کردم، کلی برنامه ریختم، تا اگه دیدیم خوب شد یه کانال بزنیم و یا بدیم ماریلا که بذاره کانال مدرسه، و یجورایی مدرسه پادکست داشته باشه. اما الان کشیدن کنار و هیچ غلطی، دقیقا هیچ غلطی نمی‌کنن. بهشون گفتم نمیخواین حرکتی بزنین؟ رک گفتن نه. خیلی دارم سعی می‌کنم به کارایی که می‌تونستم تنهایی انجام بدم و با شریک‌کردن اینا خرابش کردم فکر نکنم.

+چندروزپیش عکس شجریان رو گذاشتم پروفایل. ازم پرسید پروفایلت کیه؟ بعد که خانم برگمن اومد حرفای قشنگ زد توی پیویم، اینم گفت شجریان رو دوست دارممم. الله اکبر! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها